گلچيني از كوتاه ترين شعرهاي عاشقانه زيبادر فصل بهار 96

 گزيده شعر نو درباره بهار

سالي در راه است

سالي پر بركت

سالي كه اگر خواهي

نيست در آن حسرت

برف ها آب شدند

غصه ها از ما دور

يك دل خوش دارم

كه شده سنگ صبور

تو در اين خانه تكاني بتكان

هر چه از درد حكايت ميكرد

بگذار پاك شوي از غم ها

خالي شوي از دوده ي درد

شعر از ميلاد جانمحمدي

شعر , شعر زيبا , شعر عاشقانه , مجموعه شعر , auv

شعري زيبا از ملك الشعرا بهار در مورد زيبايي هاي فصل بهار

رسيد موكب نوروز و چشم فتنه غنود

درود باد بر اين موكب خجسته، درود

به هركه درنگري، شاديي پزد در دل

به هرچه برگذري، اندُهي كند بدرود

 اشعار ملك الشعرا بهار 

شعر بهار , شعر نو فصل بهار , اشعار زيبا براي فصل بهار , شعري كوتاه درباره فصل بهار

گزيده شعر نظامي گنجوي در وصف بهار

بهاري داري از وي بر خور امروز

كه هر فصلي نخواهد بود نوروز

گلي كو را نبويد آدمي زاد

چو هنگام خزان آيد برد باد

 اشعار نظامي گنجوي 

شعر بهار , شعر نو فصل بهار , اشعار زيبا براي فصل بهار , شعري كوتاه درباره فصل بهار

زيبا شعري كوتاه براي فصل بهار

عيد آمده سربه سبزه و گل بزنيم

با برگ شقايقي تفال بزنيم

هر چند كه دوريم زهم با دم عشق

بين دلمان تا به ابد پل بزنيم

شعر از محمد علي ساكي

شعرهاي عاشقانه كوتاه , شعر عاشقانه كوتاه , اشعار عاشقانه كوتاه

شعر سعدي شيزار براي فصل بهار

برخيز كه مي رود زمستان

بگشاي در سراي بستان

نارنج و بنفشه بر طبق نه

منقل بگذار در شبستان

وين پرده بگوي تا به يك بار

زحمت ببرد زپيش ايوان

آواز دهل نهان نماند

در زير گليم عشق پنهان

بر خيز كه باد صبح نوروز

در باغچه مي كند گل افشان

خاموشي بلبلان مشتاق

در موسم گل ندارد امكان

اشعار سعدي

شعر بهار , شعر نو فصل بهار , اشعار زيبا براي فصل بهار , شعري كوتاه درباره فصل بهار

شعر مولانا در وصف فصل بهار

اندر دل من مها دل‌افروز تويي

ياران هستند و ليك دلسوز تويي

شادند جهانيان به نوروز و به عيد

عيد من و نوروز من امروز تويي

اشعار مولانا

شعر بهار , شعر نو فصل بهار , اشعار زيبا براي فصل بهار , شعري كوتاه درباره فصل بهار

دست چيني از شعر عاشقانه در مورد بهار

بهــــار آمده اما هــوا هــواي تو نيست

مرا ببخش اگر اين غزل براي تو نيست

بـــه شوق شــال و كلاه تـــو برف مي آمد…

و سال هاست از اين كوچه رد پاي تو نيست

نسيم با هوس رخت هاي روي طناب

به رقص آمده و دامن رهاي تـو نيست

كنــــار اين همه مهمــــان چقـــــدر تنهايـــم!؟

ميان اين همه ناخوانده،كفش هاي تو نيست

بــــه دل نگير اگـــر اين روزهـــا كمي دو دلــــم

دلي كلافه كه جاي تو هست و جاي تو نيست

به شيشه مي خورد انگشت هاي باران …آه…

شبيه در زدن تــــو…ولـــــي صداي تـــو نيست

تــــو نيستي دل اين چتــــر ،  وا نخــــواهد شد

غمي ست باران…وقتي هوا هواي تو نيست…!

شعر از اصغر معاذي

گلچيني از كوتاه ترين شعرهاي عاشقانه زيبادر فصل بهار 96

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.